- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
یـادت میآیـد زیر پـرچـم گـریه کردیم هرجا حسین گفتند، در دم گریه کردیم تا کربلا رفتیم و با هم روضه خواندیم تا کـربـلا رفـتـیم و با هم گـریه کردیم این که روایت گـفـته زائـر عـرشـیانـند یـعـنی کـنـار نـوح و آدم گـریه کـردیم در زیـر بـارانی که نـمنـم بود، ما هـم از اصغرش خواندیم و نمنم گریه کردیم چـندین سـه سـاله در مـیان راه دیـدیـم بر روضهای که شد مجسّم گریه کردیم خـسـتـه شـدیم و با قـد خـم راه رفـتـیم یک لحظه بعدش بر قد خم گریه کردیم گـفـتـند تا کی گـریه بر آقای مـظلـوم؟ گـفـتـیم که اللهُ اَعـلـم ... گـریه کـردیـم تنهـا نه بر کـرب و بلا و هـر مقـامش بر عکـسهای کـربلا هم گـریه کردیم این اشکها آبیست بر دوزخ، به والله فـردا پـشیـمـانـیم اگر کم گـریه کـردیم
: امتیاز
|
مدح و زمزمۀ حماسۀ اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
باز دل زمزمه و شـور و نوا میگیرد عـطـری از قـافـلـۀ آل عـبـا میگـیـرد بـاز در مـاه صـفـر بـوی مـحـرّم آمـد هر که مَحرم بشود رنگ عزا میگیرد اربعیـن است که دلها به تپـش میافـتد قـلبها بـوی رگ خـون خـدا میگیرد حـجِّ ما حـجِ حـسینی ست خـدا میداند حاجیِ عشق از این مروه صفا میگیرد کـربلا بر همه حتی به مـدینه اُولاست زینب از نـیـمۀره کـربوبلا میگـیرد جابر از خانه برون شو که رسد موکب عشق این نوای دلِ زهـراست که پا میگیرد خـیمۀ فـاطـمه در کـربو بلا بـرپا شد جـبرئـیل است که ذکر شهـدا میگیرد هر که دارد هـوس کـربو بلا بـسمالله حاجـت آریـد که امروز دعـا میگیرد زائـر از مـرتـبۀ خـویش نـگـردد آگـاه این مقامیست که در روز جزا میگیرد دل مــا را حــرم الـلـه نــوشـتـنـد ازل حرم اینجاست، دلت راه کجا میگیرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید هرچه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید تـا ابـد لـنـگـرِ کـشـتـی نـجـات خـود را متمایل به حـیا کرد و به خـواهر بخشید تا که اوضاعِ زمینگیریِ فطرس را دید إذنِ پرواز به او داد؛ سپس «پر» بخشید دستچین کرد خدا محض طوافِ رویش آن زمـانی که به ما رتـبـۀ نوکـر بخشید متـولّـد شده بـودیـم چه گـریـان... ما را مـادرش آمد و با گـریه به مـادر بخشید زیـنت دوش نـبـی بـود و بـرای اثـبـات هـمۀ سیـنـهزنـان را به پیـمـبـر بخـشـید عدهای را وسـطِ روضه و بعـد از توبه عـدهای را وسـطِ صحـنۀ محـشر بخشید زیرِ قبّه، شب جمعه، کرَمش عام شد و زائـرانِ حـرمـش را دو بـرابـر بخـشـید اربـعـیـن یـادِ غــریـبـیِ حـسـن افـتـاد و خـیل زوّار خودش را به برادر بخشید!
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
خـسـتـه تـریـن زائـر کـرب وبـلا آمـده خــواهـر دلـخـونـت از شـامِ بـلا آمـده در غـم هجرانت از غصه خمیدم ببین خیز و به چشم خودت موی سپیدم ببین ای درد و درمانم یا حسین ای آرام جـانـم یـا حـسـیـن چـون شمعـی آبـم کردی ای سالار من خـانـه خــرابـم کـردی ای ســالار مـن جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین *********************** بـر ســر نـی دیـدهام دیــدۀ گـریـان تـو خـیز و بـبـین گـشـتهام پاره گریبان تو رأس پُر از خـون تو بر سر نی دیدهام طشت زر و خیزران، مجلس می دیدهام سرنیزه با حنجرت چه کرد با پیکـر بیسـرت چه کرد نپـرسـی از خـواهـر چرا سیـنه چاکی مـن بــمــیـرم و نـبــیـنـم زیـر خــاکـی جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین *********************** کی رود از خـاطـرم خـاطـرۀ قـتـلگـاه خاطـرۀ قـتـل یک تـشـنـه لـب بیگـناه خاطرۀ خـنجـر و ضربه به روی گـلو در دل این قـتـلگـاه شد بدنت زیرو رو وای از ســوز آه مـــادرت نعل اسب و جسم بیسرت سـهـم زیـنـبـت شـد نـصـیـب دیـگـران رأس پــاکـت شـد بــازیـچـۀ ایـن و آن جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین *********************** حق بده از فرط غم پیش تو هقهق کنم حق بده تا همچـنان دخـتـر تو دق کـنم پیش نگـاه تو شرمـندهام و سر به زیر حال خـراب مرا بین و سراغـش نگیر از بسکه بعد از تو غصه خورد در بین ویـرانه جان سپرد مثل مـادر دسـتـش بر پهلـو میگـرفت تا نـبـیـنم صـورتش را، رو میگـرفت جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
مرا باشد برای روز محشر بهترین توشه رَوَم از مرقد مولا به سوی قبر شش گوشه حسینجانم حسین، حسینجانم حسین ********************** رسد یک کاروانِ خسته و غمدیده و مُضطر کنار تربت سـرخِ شهـیدِ تـشنه و بیسر ********************** رسد زینب کنار خاکِ پاکِ شاه مظلومان بخواند روضۀ شام و خرابه با دلی سوزان ********************** چو شمعی شد وجودم در فراق دلبر و دلدار کجا بودی حسین جان رفته زینب بر سرِ بازار ********************** برادر جان دلم یادِ مدینه روضه میخواند چهل منزل کتک خوردم که زنده دین حق ماند ********************** اگرچه در عزای جانگدازَت قامتم شد خم علمدار تو گـشتم در میان خِـیل نامَحرم ********************** مرا باشد برای روز محشر بهترین توشه رَوَم از مرقد مولا به سوی قبر شش گوشه حسینجانم حسین، حسینجانم حسین ********************** رَوَم به جانب گودالِ غم با اشک و سوز دل به ذکر یا حسین و یا رقیه، یا ابوفاضل حسینجانم حسین، حسینجانم حسین ********************** روم آنجا که زینب دیده بر نیزه سر دلبر همانجا که ز کینه لالۀ زهـرا شده پرپر حسینجانم حسین، حسینجانم حسین ********************** روم آنجا که چشم عالمین از غصه گشته تر روم آنجا که روی دست بابا داده جان اصغر حسینجانم حسین، حسینجانم حسین ********************** روم آنجا که آید نالـههای غربت زهـرا روم آنجا که دستش شد جدا آن تشنه لب سقا حسینجانم حسین، حسینجانم حسین
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
دل نوای نینوا دارد،آرزوی کربلا دارد هر نفس با شور عاشورا، نغمۀ یا لیتنا دارد میکِشد ما را یک نگاه تو میکُـشد ما را قـتـلگـاه تـو یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم (۲) **************************** ما بسیجیهای روح الله، با شهیدان عهد خون بستیم روز اول یا علی گفتیم، تا به آخر با علی هستیم عشق این دلها جز ولایت نیست راه و رسم ما جز شهادت نیست یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم (۲) **************************** خوش بُود که در صراط حق، پیرو خون خدا باشیم میرویم پای پیاده تا، اربعین کرببلا باشیم ما مُعـطّر از لاله و یاسـیم سینه زنهای کفّ العـباسیم یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم (۲) **************************** یا حسین بن علی مولا، آرزویم این بُوَد آقا که شوم در این مسیر عشق، همسفر با مهدی زهرا ای امـام مـا یـا ا بـاصـالـح العَـجـل مـولا یا ابـاصـالح یا حسین مظلوم، یا حسین مظلوم (۲) ****************************
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
با قامت خمیده از، هجوم داغ و غصهها برا زیـارت حسین، زینب رسیده کـربلا ذکر دلـش شده به چـشم گـریان غریب دشت کربلا حسین جان ************************** چـه کــاروانی آمـده، از سـفــر شـام بـلا همه ستم کشیده و، اسیـر ظلم و طعنهها ************************** به یُـمنِ خونِ شهدا، وَ مدد صاحب عـزا شکر خدا جهانی شد، نهضت سرخ کربلا ************************** بـا مـددِ امــام رضـا، یـادِ امــام و شـهـدا از حرمِ شاه نجف، میریم به سوی کربلا میگیم به صد نوا و شور و افغان غریب دشت کربلا حسین جان ************************** به یاد غربت حسین، مرثیه خوان ماتمیم مـا نـایـبُ الــزّیـارهٔ، مـدافـعـان حـرمـیـم بجای رهـبـرم که جـان فـدایش میریم زیـارت حـسین بـرایش ************************** شده شُکـوهِ اربعـین، حِیرتِ کلّ عالَـمین میره به سوی کربلا، لشگر زینب و حسین رسـیـده کــربـلا بـا قـامـت خـم زیـنب مـحـزونـه بـا آه و مـاتـم رســد نــوای او تــمــام دوران غریب دشت کربلا حسین جان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
برخیز و ببـین عاقـبت و آخرمان را لبهای ترک خورده و چشم ترمان را برخیز که از باغ خزان خورده ببینی گـلهـای کـبــود آمـدۀ پـرپـرمــان را در آتـش خـیـمه دل من رفـت مـدیـنه آمـد نـظـرم ســوخـتـن مــادرمـان را بعد از تو و عباس حرم رفت به غارت طوفان سـتم بُرد زر و زیـورمان را کم بـود بیـفـتـم به خـدا از روی ناقـه بر نیـزه که دیدم سـر آب آورمان را در امـنـیت کـامل چـشـمان تو بـودیم با نیـزه گرفـتـند که دور و برمان را یک شهر به ماخیره و من خیره به چشمت دیدی تو خودت از روی نی محشرمان را جان دادن ما در ملا عام طبیعی است هر چند نبردهست کسی معجرمان را از شام همین قـدر بگویم که شکستند با ضرب لگـد شاخۀ نیـلـوفـرمان را در فکر ربابـیم هـمه گر چه گرفـتـیم گهـواره چـوبـی عـلیاصغـرمـان را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
من نیمهجان زِ داغ تو در این سفر شدم در هجـر تو بـبـین چـقـدر پیـرتر شدم من آب رفـتهام! تو مرا میشـناسیام؟ از داغ هجـر تو بنگـر خونجگـر شدم از غصه آب شدم! مرا میشـناسیام؟ من زینـبم! اگر چه کمی مختصر شدم آن زینـبم که بیتو نکـردم شبی سحـر چون شمع، آب، بیتو به شام و سحر شدم سنگـینترین مصیـبـتم این بود بعدِ تو با قـاتلانِ سـنگ دلـت هـمـسـفـر شـدم از کوچههای شام چه گـویم برای تو؟ آماجِ سنگ و طعـنۀ هر رهگـذر شدم هر جا که تـازیـانه به اطـفال میزدند بـا یـادِ مـادرم تَـنِـشـان را سِـپـر شـدم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
دراین سفر افغان و زاری كارِ من بود با خون دل چشم انتظاری كارِ من بود یك كارون غم بود و من هم یك پرستار در شامِ مـاتم غـمگـساری كارِ من بود مــیسـوخــتـم بــا نــالــۀ دردانــۀ تـــو بـهـرِ رقـیـه بـیقـراری كـارِ مـن بــود من بـودم و افــغـان و زاری یـتـیـمـان این اضطراب و دل فكاری كارِ من بود تا كـودكـانت را نـشـانـه رفـت دشـمـن بودم سپر چون جان نثاری كارِ من بود میسوخت چشمم از شرارِ ضربِ سیلی گریان شدن با چـشم تاری كارِ من بود من بودم و سجاد تو در سوز و در تب در این سفر شب زنده داری كارِ من بود یك لحظهام پیـش دشمنت ساكـت نبودم با خواندن آن خطبه یاری كارِ من بود گر لحـظـهای جـسمِ كـبـودم را بـبـیـنی گویی چو مـادر پاسـداری كارِ من بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
من پـیـام آورِ تــوأم بـرخــیــز مـونـس و یـاورِ تـوأم برخـیـز یـادگـار از غــروبِ عـاشــورا مـانـده از لـشـکـرِ توأم برخیز گرچه از غـصّهها خـمـیدم من رفتهای تو اگر چه، خواهر ماند پـای تو، تا به روز آخـر مـاند گریه کردم ز بس، زمین تر شد گـلِ زهـــرایـم و گــلاب شــدم بـعـد پــنـجــاه سـال، آب شــدم خیزران که روی لبت میخورد! تا رسیـدم به شهـرِ شـام حسین زندگی شد به من حـرام حسین به خـدا، خارجی به ما گـفـتـند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
یاد آن روزی كه من بوسه زدم بر آن گلو با تو میگویم غم خود را برادر مو به مو بسكه خوردم كعبِ نی از دشمن دین خدا همچو زهرا مادرم میگیرم از قبرِ تو رو میكشم خود را به خاك و میرسانم پیش تو بیرمق گشتم به دنبال سرِ تو كو به كو گفتههایم بیشـمار و غـصههایم بیعـدد ای دلیلِ صبرِ من! برخـیز بهرِ گـفـتگو دیدم از بالای مقتل خوردی از زین بر زمین خیز و با رگهای حنجر از غم خنجر بگو وای از آن وقتی که شمر آمد به سوی قتلگاه چشم من شد با دو چشمِ بیحیایش رو به رو هر چه میخواهی بخواه از من عزیزِ مادرم لیكن احـوالِ رقـیـه دخـتـر زارت مجـو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
زینب رسیـد کـشـتـه بـیسـر قـیـام کن باز از رگ بریده به خواهـر سلام کن در این سفر که حرمت من را نداشـتند تـو الاقـل بـه پـیـری مـن احـتـرام کـن آغوش تو قـرار دلـم بود از آن نخست دستی بـرآر و صبـر مـرا مسـتـدام کن من خـون گرم خویش حلال تو کردهام خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن نیمی زجان گرفتهای از من در آن غروب برخیز و کـار نـیـمه خـود را تـمام کن جـان دادهام ولـی نــخ مـعـجـر نـدادهام برخیز و یک نظر به رخ نیل فـام کن سـایـه نـدیــده ســایـه او را بـلـنـد شــو خـورشـیـد را بـرای ربـابت حـرام کن مـرهـم شدم برای هـمه مانـدهام خـودم برخـیـز و زخـمهـای مـرا الـتـیـام کـن هرگز نشد به اشک تو راضی شـوم ولی ایـنـبار گـریه بر من و بـازار شـام کن
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در بازگشت به کربلا
مبريدم به مديـنه كه دل من خون است همۀ هستی من كرب وبلا مدفون است بگـذاريـد بـمانـم به روی خـاك حـسيـن كه دلم چون بدن غرقه به خونش خون است جان من خفته دراین خاك، خدا میداند تاكه جان در بدنم هست دلم محزون است حال من از نفـس سوخـتۀ من پـيـداست شاهد آه دلم شب همه شب گردون است پارههـای جـگـرم ريخـتـه دراین وادی گركه ازخون دلم دشت بلا گلگون است به همان پيكر بیغسل وكفن، لاله صفت خيمه ومنزل من دشت غم و هامون است اُسوۀ صبرم و بعد از سفـر كوفه و شام از كف صبر عـنان دل من بيرون است عجبي نيست اگر جان بسپارم پس از اين جان سپردن به ره عشق و وفا قانون است ای«وفایی» به عـزای گُـل پـرپر شدهام هركسی اشك نريزد به جهان مغبون است
: امتیاز
|
ترسیم مصائب بازگشت کاروان اهل بیت به کربلا ( زبانحال حضرت زینب)
ای ساربان به خیل اسیران تو جان بده آن ره كه میرسد به حـسیـنم نـشان بده بشـنـو صـدای زینب قـامت خـمـیـده را ما را بـه دسـت قـافـلـه سـالارمـان بـده گوید ربـابِ زار و پریـشان به زیرِ لب مشتی ز خاكِ اصغـرِ شیـرین زبان بده آیـد شـمـیـم كـرب و بـلا بـر مـشـامِ مـا بر دل نـشـان ز اكـبـرِ تـازه جـوان بـده دارد سـكـیـنـه زمـزمـۀ أیـنَ عَــمـیاش گویـد مـرا بـه قـبـر عـمـویـم تـوان بـده بهرِ خطابه، بزمِ عـزا، روضههای آب یك بـاغِ یاس و لاله و برگِ خـزان بده اینجا همان دیارِ عطش، دشت کربلاست ما را به دست صاحبِ این کـاروان بده
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
بعد از چهل منزل رسیدم محضر تو آوردهام پــیــراهـن و انـگــشـتـر تـو احـساس دلـتـنگی نکردم در اسارات آنـقـدر خـیـره بـودهام سـمـت سـرِ تو رفـتم که راه سرخ تو پـایـان نگـیـرد جوشـید خونت در وجـود خـواهر تو هرجا کتک خوردم به خود آرام گفتم ای کـاش بود ایـنجـا امـیـر لشکر تو هـرجا کـه آمـد تـازیـانـه بـر تن مـن آمـد بـه یـادم زخــمهـای پـیـکــر تـو من یک دل سیر از غمت گریه نکردم تـرسـیدم از پـا در بـیـاید هـمـسر تـو دائم دو دستش را تکان میداد و میگفت: ای حـرمـله آتش بگـیـرد حـنـجـر تو داداش، آوردم تــمــام کـــودکـــان را امـا نـشـد تـا کـه بــیـایـد دخــتــر تـو طـفـلـی تـمـام راه را بـا گــریـه آمـد قـدش کــمـانـی بـود مـثـل مــادر تـو
: امتیاز
|
دوبیتی های اربعینی سیدالشهدا علیهالسلام
بــه یـــاد آمـــد وداع آخــرت را لب خشک و دو چشمانِ ترت را زمـان شـســتـن قــبـر تـو بـا آب گرفـتـند چـشمهـای خواهـرت را ***************** دگر اینجا سرت بر نیزهها نیست خبر از زجر و خولی و جفا نیست بـرادر، زیـنـبت شـرمـندۀ توست رقـیـه دخـتـرت هـمراه ما نیست ***************** رباب از ناله جـسمش آب میشد کـنـار عـلـقــمـه بـیتـاب مـیشـد به لب میگفت با سقـای عطشان کجا بودی گـلـم سـیـراب میشد؟ ***************** خوشا سالی که سال بخت ما بود دلـم مـهــمـان یــاری آشـنــا بـود عـلـم بر دوش و بـا پـای بـرهـنه مـسـیـرم از نجـف تا کـربـلا بود ***************** تـنم درمانـده، روحـم مـبـتـلا شد سـرای سـیـنـهام مــاتـم سـرا شـد رسیده اربعـین و وای از این دل نـرفـتـن قـسـمتِ امـسـال مـا شـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیهالسلام
الله جــمـال پــنـج تـن را کـه کـشـیـد از نـور جـمالشان، جهان گشت پدید در راه خدا گذشت از هستی خویش ناموس اسیر و خود به گودال شهـید
: امتیاز
|
ترسیم مصائب بازگشت کاروان اهل بیت به کربلا
دوباره کرب وبلا، حال درهمی دارد فضای غرق غم و،دشت مبهمی دارد بـبـین که سـید سـجاد، با دلی خـونـین کـنـار قـبـر پـدر، حـال درهـمـی دارد رسیده قـافـلۀ غم، به دشت کرب وبلا ز اشک، هر گل این باغ، شبنمی دارد هنوز آب فرات از حسین شرمنده است فرات زان لب خشکیده، زمزمی دارد بـیا به بـزم عـزایی که زیـنـبـش دارد که باحـسـین عزیز خود عـالـمی دارد سکـیـنه قبر پدر را گرفته در آغـوش بـرای درد دل خـویـش هـمـدمی دارد رباب قـبـر علی را نـدیده است هنوز نشـسته گوشهای و ماتم و غـمی دارد خدا گـواست که زهـرا سـیاه پوشـیـده کـنـار زینب خـود، بزم مـاتـمـی دارد عـنان گریه وفایی در اختیارش نیست برای درد دلـش، فـرصت کـمی دارد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
الا سردار بیسر از برای تو سر آوردم برایت زائران از کاروانی مضطر آوردم ربابت بیقراری میکند بهر علیاصغر بگو اصغر بیاید از برایش مـادر آوردم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با امام علیهالسلام در بازگشت به کربلا
ســرِ خـاکِ تـو بـیخــبــر آمــدم عــزادارم و خــون جـگـر آمــدم دُرست اسـت بـیبـال و پـر آمـدم بـه شــوقِ تـو امـا بـه ســر آمـدم سرآمد غمِ هجر، دوری بس است صبوری صبوری صبوری بس است رسـیـدم که با یـار صحـبـت کـنم شــهِ بـیســـرم را زیــارت کـنـم نـگـاهـی کـنـی و نـگـاهـت کـنـم اگـر اذن دادی شــکــایـت کــنــم به نی زار قـلـبـم جـز آتش نـبـود سفر رفتی ای دوست، رسمش نبود تو رفـتی و دنیا به من بد گذشت وَ هر لحظه هر جا به من بد گذشت در این روز و شبها به من بد گذشت خـلاصه که آقا به من بـد گـذشت نگو گریه کافیست، صبرت کجاست عزیزِ دلم سنگِ قـبرت کجاست؟ در هجران به یادِ تـنـت سـوخـتـم به یـادِ زمین خـوردنت سـوخـتـم ز داغِ بـه نـی رفـتـنـت سـوخـتـم وَ بـا کـهـنـه پـیـراهـنت سـوخـتـم همـین که دلم سمتِ گـودال رفت دوباره ز غم زینب از حال رفت خبر داری اصلاً که حیران شدم؟ چو مویِ تو بر نی پریشان شدم؟ پــدر مــادر ایـن یـتــیــمـان شـدم به من شِمـر خـنـدید گـریـان شدم قَـدَم از فـراقِ تو خـم شد حـسیـن لـبـاسِ اسـارت تـنـم شـد حـسـیـن چـه آمـد سـرِ خـواهـرت بین راه نـشـسـتـم به پـایِ سـرت بـین راه شـدم یک تـنه لـشـگـرت بین راه دویــدم پـی دخـــتــرت بـیـن راه زمین خورد و از قـافـله باز ماند زِ سـنـگـیـنیِ سـلـسـلـه بـاز مـاند نـبــودی و اشـکـم سـرازیـر شـد پـر و بـال من گـیـر زنـجـیـر شد حرم، کوچه در کوچه تحقـیر شد ازین غصهها خواهـرت پیـر شد غـریـبانه مـاه شبت سـنگ خورد به پـیـشـانی زینبت سـنگ خورد من از شهـرِ کـوفه چههـا دیـدهام غــمـی بـدتـر از کــربــلا دیـدهام عـجـب لـطــفـی از آشـنـا دیـدهام بـگـوشـت رسـیــده که را دیـدهام کــنــیــز قـدیـمـیِّ مـن ایــســتــاد به من نان و خـرمایِ خیرات داد گـذشـتـیـم از شــهــر در ازدحـام مـیـان حـرامـی خــطـر ازدحــام نه یکـجا که در هر گـذر ازدحام مرا نـیـمه جان کرد اگر ازدحـام نـگـاه هـمه سـوی ما خـیـره بـود بـه ذریـۀ مـصـطـفی خـیـره بـود نمیگـویم از شام، نامش بد است شلوغی هر پشت و بامش بد است سلامش بد است، احترامش بد است محـل یـهـود، انـتـقـامـش بد است نمیپـرسی از حال و احـوال من تو را جان عـبـاس، حـرفی بـزن بگـو حـقِّ زیـنب که آزار نیـست پریشان شدن، پیشِ انـظار نیست عـبور از هـیاهـویِ بـازار نیست سـزاوارِ گـل خـنـدۀ خـار نیـسـت تو بودی و دیدی که با خـطـبـهام چـسان دشمنت را زبـون کـردهام خـبر داری از ضَعفِ دُردانهها؟ بـوی نان که میآمـد از خـانهها؟ کــبــودیِّ شــلاق بـر شـانــههـا؟ پـذیـرایِ مـا بـود بـه ویــرانـههـا هـمه دست بسـته به پـیـشِ عـوام بــدون تـو رفــتــیـم بــزم حــرام شراب و شراب و شراب و شراب نـگــاه حــزیـن ربـاب و شــراب دل سنگِ چوب و عذاب و شراب سرت بود در پیچ و تاب و شراب فـرود آمد و ناگهان خـون چکـید خودم دیدم از خیزران خون چکید ز داغِ سـرت مـادرت گریه کرد به اشکِ دو چشمِ ترت گریه کرد به بیتـابیِ خـواهـرت گریه کرد چقدر از غمت دخترت گریه کرد به او حـق بده غـم مـریضش کند کسی خـواست آنجا کـنـیزش کند
: امتیاز
|